ماجرای کنکوری شدن من!!!

من می خوام در این مطلب چگونگی کنکوری شدن خود را تشریح کنم.
حدودا دو ماه به کنکور باقی بود و همه در تب و تاب کنکور.
من همینجوری نشسته بودم و داشتم فکر می کردم که امسال مثلا کنکوری هستم ولی با سالهای قبل هیچ فرقی نکردم.تفریح، بازی، خواب و ... همه سر جای خودشه. تازه از همه بدتر اینکه استرس و دلهره هم ندارم.با خودم فکر کردم دیدم تنها کاری که می تونم بکنم تا کمی قیافم به کنکوریها بخوره اینه که یا موهام رو ماشین کنم که این اصلا با روحیه من سازگار نیست یا اینکه دست به ریشهام نزنم و بذارم به رشد خودش ادامه بده.دیدم این آخریه بهتره.تازه اگه موهام رو هم کوتاه نکنم وهمیشه ژولیده باشه خیلی بیشتر حس کنکوری بودن؟!! رو به طرف مقابل آدم القا می کند.
پس عزم خود را جزم کردم تا چهره ای کنکوری به خود بگیرم.بعد از حدود دو هفته که محاسن من کمی تا مقداری بلند شد اعترضها و نیش و کنایه های اطرافیان با الفاظ رکیکی مثل علی ریش و ... شروع شد و پس از مدتی جای خود را به تهدید داد.ولی من تصمیم خود را برای کنکوری شدن گرفته بودم و به اطرافیان توجه ای نداشتم و می دانستم هرکس برای اینکه به هدفش برسد باید سختیهای فراوانی را تحمل کند.قیافه ام در این اواخر طوری شده بود که وقتی تو آینه نگاه می کردم به یاد فیلم میرزا کوچک خان می افتادم. این ماجرا ادامه داشت تا اینکه روز موعود فرا رسید.
روز توزیع کارت کنکور

من هم مثل بقیه داوطلبان شرکت در آزمون با در دست داشتن کارت شناسایی به محل توزیع کارت رفتم. به محض ورود به محل متوجه شدم اطرافیان یه جور خاصی به من نگاه می کردن.مثل نگاهی که مردم به تارزان می کردن.بالاخره زیر نگاه های سنگین دیگران کارت خود را دریافت کردم البته به سختی. چون مسئول توزیع کارت در تطبیق عکس با چهره ام مشکل داشت.من که با توجه به رفتار بقیه بسیار تو ذوقم خورده بود در راه بازگشت به خانه  ابتدا به آرایشگاه رفتم و به کله خود یه صفایی دادم وسپس بلافاصله پس از ورود به خانه به صورت خود نیز صفایی دادم.حالا دوباره خوش تیپ و خوشکل؟!!!! شده بودم. اما چه فایده حالا دیگه کنکوری نبودم.

 

 

 

 

نظرات 9 + ارسال نظر
امیر پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:06 ق.ظ http://nadaram

بد نبود به خاطر علی خوب بود

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:52 ق.ظ http://nikkar.blogsky.com

سلام

مرسی از این که سر زدین

م ر ی م پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 12:02 ب.ظ http://shodan.blogsky.com

سلام
خوبی ؟ کنکور مهم نیست که ......و از اون بی اهمیت تر نگاه مردمان بقیه است !!

پسری با کفشهای جردن پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 05:06 ب.ظ http://boy4girl.blogsky.com

سلام
آره راست میگی بخش اعظمشم زیر سر اون اشرف بود

ح جمعه 26 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 03:49 ب.ظ http://azadun.blogsky.com

سلام

مطلب جالبی بود. حز کردم عزیزم!
http://azadun.blogsky.com

یاسمن جمعه 26 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 04:46 ب.ظ http://mehrabooni-sedaghat.blogsky.com

علی آقای گل سلام ممنون از این که به من سر زدی برات آرزوی قبولی دارم و امیدورام که در پناه خدای مهربون همیشه سالم و شاد باشی...

سارا سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 12:57 ق.ظ

علی آقا اگه من جای شما بودم ریشامو نمی زدم شاید سهمیه بسیج می گرفتم

آبی‌بی سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 01:51 ق.ظ

با عرض تبریک و خیر مقدم به خاطر بازگشت مجددتان
منم هم که کنکوری بودم ۲و۳ روز بعد از کنکور فهمیدم این آزمونی که دادیم کنکور بود....! به هر حال امیدوارم موفق باشی

یه کنکوری بی ریش شنبه 4 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 03:29 ب.ظ http://maro che be site !!

من که نه ریش بلند کردم نه مو زدم ... نه درس خوندم!!
باز به تو که ادای درس خوندن رو در اوردی!!
من ۶روز دیگه کنکور دارم ... اصلا هم درس نخوندم ولی نکته بسیار جالبش اینجاست که من امیدوارم به قبولی اونم تو سراسری!!(به این میگن یه کنکوری واقعی!!)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد