بازسازی دنیا

ایساتیس وب
پدر روزنامه می خواند ٫ اما پسر کوچکش مدام مزاحمش می شد . حوصله پدر سر رفت و صفحه ای از روزنامه را ـ که نقشه جهان بود- جدا و قطعه قطعه کرد و به پسرش داد.

-(( بیا ٫ برایت کاری دارم . یک نقشه دنیا به تو می دهم . ببینم می توانی آن را دقیقا همانطور که هست ٫ بچینی؟))

و دوباره به سراغ روزنامه اش رفت ٫ می دانست که پسرش تمام روز گرفتار این کار است . اما ربع ساعت بعد ٫ پسرک با نقشه کامل برگشت .

پدر با تعجب پرسید: (( مادرت به تو جغرافی یاد داده؟))

پسر جواب داد :((جغرافی دیگر چیست؟اتفاقا پشت همین صفحه ٫ تصویری از یک آدم بود. وقتی توانستم آن آدم را دوباره بسازم ُ دنیا را هم دوباره ساختم.))

رستوران تحت پوشش مایکروسافت

این مطلب هم تقدیم به مخالفان مایکروسافت و بیل گیتس!!!
البته منبعش یادم نیست!!!


مشتری : گارسون !

گارسون : سلام ، من بیل هستم و در اینجا پشتیبان شما خواهم بود . مشکلی وجود دارد؟

مشتری : یک مگس داخل سوپ من است !

گارسون : دوباره نگاه کنید ، شاید این بار مگس آنجا نباشد .

مشتری : نه خیر ، هنوز اینجاست .

گارسون : شاید به خاطر روشی است که از سوپ استفاده می کنید . سعی کنید آن را با چنگال بخورید .

مشتری : وقتی از چنگال هم استفاده می کنم هنوز مگس در سوپ من است .

گارسون : شاید سوپ با پیاله آن سازگار نیست .

مشتری : چی ؟ پیاله با سوپ سازگار نیست ؟!

گارسون : به نظر من باید نسخه ارتقاء یافته این سوپ را سفارش دهید .

مشتری‌: باشد ، هر کاری می کنید فقط زودتر ، من دیرم شده است .

گارسون: چند دقیقه بعد با یک پیاله سوپ دیگر باز می گردد .

گارسون : بفرمایید . این هم سوپ شما .

مشتری : توی این سوپ که یک خرمگس است ؟!

گارسون : خودتان خواستید که سوپ شما ارتقاء یابد .

حماسه حسینی

چند روز پیش که مامان و سعید(پسر خالم) رو به فرودگاه برده بودم یه برنامه داشت از تلویزیون پخش می شد ، که درباره محرم و امام حسین بود. گزارشگر این برنامه از تعداد زیادی کتابفروشی سراغ از کتاب حماسه حسینی شهید مطهری رو گرفت. ولی هیچ کدوم نداشتند!!!(به جز یکی که اون هم فقط جلد دومش رو داشت).پسر خالم گفت فعلا فقط بازار مداح ها داغه. من هم به شوخی بهش گفتم فقط مداحانی که به سبک پاپ می خونن.(یعنی همان موسیقی پاپ بدون موزیک!!!) بعضیاشون هم که اصلا با آهنگ بعضی از خواننده های لوس آنجلسی می خونند. بعدش که به این موضوع فکر می کردم دیدم که واقعا با این مداحی ها هم میشه دست و بشکن زد هم سینه و زنجیر!!! چیزی که این وسط داره مهجور می مونه واقعیات کربلاست. چیزهایی که امام حسین و یارانش به خاطر اون چیزا شهید شدند. شجاعت ها ی امام حسین و ....
در پایان جند خط  از کتاب حماسه حسینی رو براتون می نویسم :

اگر شهادت حسین بن علی صرفا یک جریان حزن آور می بود ، اگر صرفا یک مصیبت می بود ، اگر صرفا این می بود که خونی به نا حق ریخته شده است و به تعبیر دیگر صرفا نفله شدن یک شخصیت می بود ولو شخصیت بسیار بزرگی ، هرگز چنین آثاری را به دنبال خود نمی آورد. شهادت حسین بن علی از آن جهت این آثار را به دنبال خود آورد که نهضت او یک حماسه بزرگ اسلامی و الهی بود. از این جهت که این داستان و تاریخچه ، تنها یک مصیبت و یک جنایت و ستمگری از طرف عده ای جنایتگر و ستمگر نبود ، بلکه یک قهرمانی بسیار بسیار بزرگ از طرف همان کسی بود که جنایت ها را بر او وارد کردند.
 شهادت حسین بن علی حیات تازه ای در عالم اسلام دمید و اثر و خاصیت یک سخن یا تاریخچه و یا شخصیت حماسی این است که در روح موج به وجود می آورد ، حمیت و غیرت به وجود می آورد ، شجاعت و صلابت به وجود می آورد ، در بدن ها خون ها را به حرکت و جوشش در می آورد و تن ها را از رخوت و سستی خارج می کند و چابک و چالاک می نماید.
چه بسیار خون ها در محیط هایی ریخته می شود که چون فقط جنبه خونریزی دارد اثرش مرعوبیت مردم است ، اثرش این است که از نیروی مردم و ملت می کاهد و نفس ها بیشتر در سینه ها حبس می شود. اما شهادت هایی در دنیا هست که به دنبال خودش روشنایی و صفا برای اجتماع می آورد. شما در حالت فرد امتحان کرده و دیده اید که بعضی از اعمال است که قلب انسان را مکدر می کند ، ولی بعضی دیگر از اعمال است که قلب انسان را روشن می کند ، صفا و جلا می دهد. این حالت عینا در اجتماع هم هست. بعضی از پدیده های اجتماعی ، روح اجتماع را تاریک و کدر می کند ، ترس و رعب در اجتماع به وجود می آورد ، به اجتماع حالت اسارت و بندگی می دهد ، ولی یک سلسله پدیده های اجتماعی است که به اجتماع صفا و نورانیت می دهد ، ترس اجتماع را می ریزد ، احساس اسارت و بندگی را از او می گیرد ، جرات و شهامت به او می دهد.
بعد از شهادت امام حسین یک چنین حالتی به وجود آمد ، یک رونقی در اسلام پیدا شد. این اثر در اجتماع از آن جهت بود که امام حسین با حرکات قهرمانانه خود روح مردم مسلمان را زنده کرد ، احساسات بردگی و اسارتی را که از اواخر زمان عثمان و تمام دوره معاویه بر روح جامعه اسلامی حکمفرما بود ، تضعیف کرد و ترس را ریخت ، احساس عبودیت را زایل کرد و به عبارت دیگر به اجتماع اسلامی شخصیت داد. او بر روی نقطه ای از اجتماع انگشت گذاشت که بعدا اجتماع در خودش احساس شخصیت کند.
 لطفا نظرتون رو درباره این موضوع بگین. می خوام بدونم چه قدر با طرز فکر من موافقین؟